دیدبانی. عمل و شغل دیده بان. کار دیده بان: چرا از دیو جستم مهربانی چرا از کور جستم دیده بانی. (ویس و رامین). چه آن کز او بیوسد مهربانی چه آن کز کور جوید دیده بانی. (ویس و رامین). دیده بانی مجو، ز دیدۀ کور آب شیرین نزاید از گل شور. مکتبی. اگر چشمان نکردی دیده بونی چه دونی دل که خوبان در کجابی. باباطاهر. - امثال: از کور دیده بانی نیاید
دیدبانی. عمل و شغل دیده بان. کار دیده بان: چرا از دیو جستم مهربانی چرا از کور جستم دیده بانی. (ویس و رامین). چه آن کز او بیوسد مهربانی چه آن کز کور جوید دیده بانی. (ویس و رامین). دیده بانی مجو، ز دیدۀ کور آب شیرین نزاید از گل شور. مکتبی. اگر چشمان نکردی دیده بونی چه دونی دل که خوبان در کجابی. باباطاهر. - امثال: از کور دیده بانی نیاید
گوربان. نگهبان گورستان. نگهبان مقبره: در دخمۀ چرخ مردگانند زین جادوی دخمه بان مرا بس. خاقانی. بدرند از سماع دخمۀ چرخ سخره بر دخمه بان کنند همه. خاقانی. مأمون الرشید از خلفای عباسی به هدایت پیرمردی که خدمت دخمه بانی داشت... در آن دخمه رفت. (تذکرهمرآه الخیال ص 286)
گوربان. نگهبان گورستان. نگهبان مقبره: در دخمۀ چرخ مردگانند زین جادوی دخمه بان مرا بس. خاقانی. بدرند از سماع دخمۀ چرخ سخره بر دخمه بان کنند همه. خاقانی. مأمون الرشید از خلفای عباسی به هدایت پیرمردی که خدمت دخمه بانی داشت... در آن دخمه رفت. (تذکرهمرآه الخیال ص 286)